مانند طوطی که تازه طعم قند را چشیده و تجربه کرده باشد مشتاقانه "کیبورد نگاری " می کردم با ازدیاد تعداد خوانندگان سر مست تر و شیدا تر می شدم و با کاهش تعداد خوانندگان مانند یک معتاد مستعسل و خمار از این وبلاگ به آن وبلاگ می رفتم و همه را به خوانش حرف دل و ذهنم دعوت می کردم . از ابتدای کودکی شعر جایگاه ویژه ای در شکل گیری احساسات و افکارم داشت نظم و آهنگ و هارمونی موسقیایی شعر مادر بزرگ , کودکان کوچه و محله , کتاب های دبستان و مدرسه , ترانه های کوچه بازاری و رادیویی نظم و چینش خاصی در مغز من ایجاد کرده بود که ریشه در "هوش موسقیایی" همه اطرافیان و محیط و تاریخ گذشته ام داشت و دارد . موسیقی که کمتر با ساز و ابزار بیان می شد و بیشتر و بیشتر با ادبیات و شعر و حرف و حرف و حرف خود را نشان می داد . "حرف" مبدا , مقصد ,غایت , دلخوشی,سرگرمی,هدف, مستحکم ترین تکیه گاه ما است و شعر این"حرف آهنگین" که خالق "دنیای آهنگین" و"رویاهای آهنگین " می باشد محکم و استوار بر تنه قطور درخت کهنسال احساسات مشترک ما تکیه داده.
من با چریدن در این "چراگاه وبلاگی" با نوع جدید و مدرنی از بیان احساس آشنا شدم که بسیار فرا تر از "نیما یوشیج" و "سهراب سپهری" و دیگران بود . "حرفی پاره پاره " و" بیاناتی انفجاری" بدون نظم و آهنگ .رودخانه ای آبی رنگ و زلال.
بدون آشنایی با رودخانه " شعر نوین" جاری در دنیای مجازی و فن شنا ی در آن خود را ناشیان در بر او انداختم ودر یکی از پست هایم در اوج دلتنگی نوشتم:
به کدام سو بنگرم
به کدامین جهت گام بردارم
وقتی در دایره قسمت حصاریست
وقتی پنجه ای دود آلود دو انگشت نشانش را بر پلک بسته ام می کشد
نفس بریده آخر یک شیون زار
بعد از چندین روز چند "کامنت" برایم ثبت شد که تعدادی تعریف و تعدادی مثل همیشه بدون توجه به پاره نوشته ام با یک تعریف سریع و مختصر من را به وبلاگ خودشان دعوت کردنند برای " خوانش". در این میان شخصی با نام " او" چنین "کامنتی" برایم گذاشت.
از میان شیب پر درد غمت بالا برو
تا بریده نفست درد تو را خام کند
تا چکین عرق گرم تن ملتهبت رسام مسیرت باشد
تا که پایت برسد بر چکاد اندو
تا در آن اوج ببینی پهنای فراخ وجود سترگ خود را
ادامه دارد
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: داستان تخیلی و تنرسناک ، ،
برچسبها: